بهانه

شقایق های سهراب هم روزی خواهند سوخت اما تا چمدانی براز هیچ هست باز هم زندگی باید کرد


نوشته شده در چهار شنبه 26 آذر 1393برچسب:سلام,عزیز دلم,راستش من گند زدم با ساختن وبلاگ نمیدونم چرا اینطوری شد,یوزر پسوردی ک بهت دادم خودت برو عین وبلاگ خودت آرایشش کن و با همین قالب اگه نشد این قالب ی قالب انتخاب کن ک زمینش تیره باشه با رنگ فونت سفید و روشن, اگه نشد وبلاگو کاریش بکنی ی وبلاگ با همون اسم بساز و بجا 2 ک اخرشه 3 بذار, باورکن من بی تقصیرم منم با ی گوشی نوکیا مدل پایین و سرعت نت پایین و افتضاح و چشای پکیده,اوف تصورکن واقعا سخته,اگه ساختی یا همونا اصلاح کردی تو وبلاگ خودت خبرشو بده, و حالا حرف آخر با خوانندگان وبلاگ: توجه توجه این وبلاگ تا اطلاع ثانوی تعطیل شد شرمنده ک سر نخ رابطمون از دستتون در میره,شاید بعدها اون وبلاگو بهتون معرفی کردیم,این وبلاگ تو کل دبیرستان خانومم لو رفت همشم بخاطر ی سری دختر بی فرهنگ ک چشم دیدن عشق منو خانوممو ندارن و دارن از حسودی منفجر میشن تصمیم ب کوچ گرفتیم,راستی قبل رفتن باید ی تشکر ویژه:مرسی ک عشقمو بهم معرفی کردی و نیمه گمشده منو بهم رسوندی! خب دیگه عشقم سفارشام یادت نره,راستی پریروز بعد اینکه خدافظی کردیم بی اختیار گریم گرفت و اشکم روون شد,بغضم ترکید و دلم بحال هردومون سوخت,ب خودم گفتم نگا هزاران هزار دخترا پسر با همن حالا چ با عشق چ بی عشق هیچکدومشون مث ما نیستن, ولی بعد ب خودم اومدم گفتم اینطوری بهتره چون عطش عشقمون زیادتر میشه و قدر همو بیشتر میدونیم,اخه اونای ک همش با همن زود از هم سیر میشن و برا هم تکراری میشن,خب دیگه چاره چیست,توکل ب خدا,خدایا عشق و دوس داشتن ما دوتا پاکه خودت میدونی و خبر داری خدایا خودت موانعو از سر راهمون بردار,,, تا فردا بای,ساعت 7:33 توسط اعتراف| |

مطالبتو خوندم ببخشید حرفام ئتوفلشم بود نشد بذارم در ضمن از روزیکه قهریدی با خدا اشتیدم فهمیدم تقاص بی نمازیمه خیالت راحت میخونم جوابتو بعدا میدم

نوشته شده در چهار شنبه 19 آذر 1393برچسب:,ساعت 12:43 توسط اعتراف| |

ببخشید ک نخوندم منم منم منم .......................خودت میدونی بای

نوشته شده در چهار شنبه 19 آذر 1393برچسب:,ساعت 12:37 توسط اعتراف| |

وقت نکردم مطالبتو بخونم باید سرسع برم ببخشید فقط تلفن خونه رفته دوباره روی کنترل اون وبلاگ مذکورهم اسمشو اینجاننویس اما با همون اسم فارسی باشه رمزشم شماره ی بابات بای دوست دارم من شکایت نکردم ونمیدونم کیه تاجایی هم ک بتونم نمیذارم بیان سراغت

نوشته شده در چهار شنبه 19 آذر 1393برچسب:,ساعت 12:34 توسط اعتراف| |

نوشته شده در دو شنبه 10 آذر 1393برچسب:ای کسانی که رهگذری به وبلاگ سر میزنید و کسانی که منو صاحب وبلاگو میشناسید بدانید و آگاه باشید من پسری هستم ۲۷ ساله ساکن اصفهان که ی دختری رو دوست دارم و نامزدم که این وبلاگ مال اونه اونم منو دوست داره از نوع هاد! پارسال خانواده ی نامزدم از رابطه من با دخترشون مطلع شدن و تصمیم گرفتن دخترشونو تحریم کنن و گوشی موبایلشو ازش گرفتن و کلی هم از خانوادش حرفای کلفت شنید حتی برخورد فیزیکی هم باهاش داشتن!اگه مطالب وبلاگو خوندی بدون ک تنها پل ارتباطی منو نامزدم همین وبلاگه,امیدوارم درک و فهم و شعورشو داشته باشین و نخندین!قبول دارم الان عصر تکنولوژی ارتباطاته و حتی بچه ۱۰ ساله پاش به برنامه های اجتماعی از جمله ‏LINE,Whatsapp,Btalk‏ و , , , باز شده,خب چاره چیه باید تحمل کرد به امید داشت ک این ظلمت به روزای روشن میرسه,اگه واقعا ی جو درک و فهم و شعور و منطق داشته باشین باید فهمیده باشین که عشق ما واقعا ستودنیس و پای هم وایسادیم,خب دیگه حرفام تموم شد فقط خواستم بدونید ما از پشت کوه نیومدیم و تو کپر هم زندگی نمیکنیم و بخاطر اون قضیه ک تو متون بالا توضیح دادم به وبلاگ رو آوردیم,اگه شما هم کسی رو دوس دارین و مشگلات نمیذاره بهم برسین انشالا مشکلاتتو حل بشه, خخخخ عجب تیریبونی پیدا کردما خخخخ باید میرفتم نماینده مجلس میشدم حیف فقط میکروفونش اکو نداشت ‏Echo‏ ,الو لو لو اونایی ک اون آخرن خرن خرن خرن صدامو دارن ارن ارن,خخخخخ نگید ,,,سخله ها کلا شوخ طبعم,بای دوشتان عژیژ,ساعت 10:55 توسط اعتراف| |

نوشته شده در شنبه 8 آذر 1393برچسب:عزیزم پریشب ک زنگم زدی بعدش ی انرژی گرفتم و بال در آوردم سگ کی باشه ردبول،قربونی صدای نازت بشم چقد صدات میلرزید! عزیزم ایمیلتو اد کردم،اگه نت سرعتش خوب باشه برات ی سری فایل صدا و تصویر و عکس برات میفرستم!کد پستیتونا حتما بفرس نگران بابا و مامانتم نباش, آخرش که چی؟ إخرش که باید پرچم بره بالا کد پستی بده بذا بفهمن منو تو عشقمون پوچ نیست بذا انگشت به دهن بمونن و بفهمن پای هم وایسادیم بذا بفهمن من از این پسرا نیستم ک بقول خودت دوس داشتنشون تا دکمه شلوار دختراس،نیس!بذا بفهمن دیوونه وار همو میخوایم!بذا ب خانوادت ثابت بشه،فدات بشم از هیچی نترس دلو بزن به دریا،به امنیت بسته پستی و اداره پست اطمینان ندارم،وإلا ی تا النگو میفرستادم, ته حسابم بعد پرداخت این همه قسط ک هنوزم هست یکم پول پس انداز کردم،اما میترسم بگا بره, خخخخخ اول کارت عروسیا مینویسن یا علی گفتیم و عشق آغاز شد, حالا قضیه من یا علی گفتم و قسط آغاز شد خخخخخ,راستی لطف کن و با خدا آشتی کن, خواهش میکنم نمازاتو سر وقت بخون و بدون وقفه, اگه واقعا منو دوس داری و دوس داری بهم برسیم و چشم بدخواهاتو کور کنی و پوزشونا بزنی نمازاتو بخون و برا همه جوونا ک مث مان دعا کن ک بهم برسن و بعد برا خودمون دعا کن,یادت نره, خعیلی دوستتتت دارم, از جنس مرغوب دوستت دارم,ساعت 13:18 توسط اعتراف| |

نوشته شده در پنج شنبه 6 آذر 1393برچسب:سلام عزیز دلم،نگا نگا چشاشو خخخخخ اشکاتو پاک کن دختر گنده،پاشو خودتو جم کن،دیروز ک داشتی وبلاگو آپدیت میکردی من همزمان داشتم دنبال میکردم،۲ دیقه یبار ‏Refresh‏ میزدمو مطلب جدیدارو میخوندم،وقتی نوشتی مطمئن باش میاد میخواستم همون وقت بیام مطلب بذارم،اما چون پایین هر مطلب روز ماه سالو ساعتو دقیقه رو مینویسه گفتم اگه همون وقت مطلب بذارم نازنین یا بهار بی خانواده یا هر کی که رهگذری بیاد بخونه فک میکنن تو از طرف من نوشتی ک مثلا پوز نازنین و بهارو بزنی, اما الان اومدم ک طرفات مطمئن بشن تو نیستی و عشقته،آهااااای نازنین و بهار حرومزاده من عاقا حجتم,راستی من با موبایل میام وبلاگتو ‏update‏ میکنم,خعیلی سخته،سرعت نت افتضاح شده بخاطر 3G‏ کردن خطا ریخته به هم,نگران عشقمون نباش به کوری چشم همه بدخواهات باهات تا پای جون از عشقمون نگهداری میکنیم,عشقمو ۱۰ ماهشه،تازه دندون در آورده و یذری ۴دستو پا میره و خسته میشه میخوابه, تازه عشقمون شیر مادر خورده استخون بندیش سفته از این عشقایی نیس ک شیر خشک خورده باشه و پوچ و پفکی باشه,نه عزیزم؟راستی در اولین فرصت کدپستیتونو برام بفرست،تابستون میخواستم گز و پولکی کنجدی و نباتو ی سری سوغاتی اصفهان برات بفرستم دیدم هوا خیلی گرمه تا اونجا خراب میشه,سریع بفرس! وای یادم رفت بگم ی پیرهن آسین دار سفید برات گرفتم سفید سفید ساده میخوام بدم رفیقم روش چاپ بزنه،همون عکس قلب قرمزه که بافونت سفید وسطش نوشته ‏Kowsar‏ ک برات فرستادما،رو کاسه رو خودگار رو سرکلیدی رو پارچه رو همه چی چاپ میزنن،میخوام وقتی تو خونه یا جایی پوشیدی بدونن صاحب داری و نشون کرده یکی هستی و یکی تو دلته ک خیلی دوسش داری!ی اسین کوتاه سرمه ایم میگیرم واسه اون عکسه اولش ‏K‏ بزرگ بود! بذا ی کاری میکنم ک همه بدخواهات همش پماد سوختکی دستشون باشه هی بزنن به پشتشون!در ضمن به تمام مقدسات قسم من نظر نذاشتم تاحالا حتی ی دونه,یا کار نازنین و بهار بی خانوادس یا ملت رهگذری رد میشن ی کسشری میگن میرن,به مطالب قبلیم خوب گوش کن, آروم باش آآآروووم خواهش میکنم،بذا عشقمو راه بیوفته بذا بزرگ بشه،عشقمو هنوز ۴ دستوپاهم نمیتونه بره,,باشه گلم؟ عزیزم؟ سرتو بالا کن! تو چشام نگا کن،بگو باشه! آفرین حالا سرتو بیار جلو میخوام پیشونیتو بوس کنم یا بقول ننجونم ماچد کنم,حالا گوشتو بچسبون رو قلبم گوش کن ریتمشو عین ریتم ‏Techno trance‏ داره میکوبه,دیگه سفارش نکنما،بای تا,,,,,,ساعت 8:53 توسط اعتراف| |

راستی چن روز بیش ی حلقه واست گرفتم جفتی بود منم جفتشو بردم هردوش تودستم میمونه تابیای ببریش خودمم دستت میکنم کلی تمرین کردم ک بدون لمست بذارمش دستت اخه نامحرمی فعلا زشته

نوشته شده در چهار شنبه 5 آذر 1393برچسب:,ساعت 22:10 توسط اعتراف| |

اینجاخونه ی داداشمه اومدم بااینکه میدونم اگه ببینتم میکشتم ولی ی بهونه جورکردم ک بیام خونه اشون تاایناروبت بگم تا بت ثابت کنم ن تنها ب اندازه ی قبل میخوامت بلکه بیشتر هم میخوامت ظهری ک وبلاگوخوندم داشتم ازغصه دق میکردم اماالان ی حسی بم میگه ک تونمیری ونرفتی وبرمیگردی من تورو میشناسم توبی معرفت نیستی تو عشق منی اونقدم دلت مهربون وکوچیکه ک زوددلت تنگ میشه ومنو میبخشی وبرمیگردی اخه عزیزدلم چرابباید تورو امتحان کنم وقتی اینجورمیبرستمت وقتی اینجور توبشتم ایستادی میدونم میای و میخونی تو مهربونتراز اون چیزی هستی ک نشون میدی ظهری بهاردیده بود تونیستی بی کس شدم هرچی ک دلش خواست بارم کرداما من میدونم تو میای و بارم کرد اما من میدونم تو میای ونمیذاری بی کس بمونم تاهمیشه اینجا چشم ب راهت میمونم منم تورویای توهستم منتظرتم تابیای و سرمو بذاری روبازوت میدونم ک میای من باامیدبرگشتت زندمن ونفس میکشم ب من هرروز ک اززندگیم میگذره بیشتر قدرتومیدونم اینکه تومنوباک دوست داری ارزوی هردختریه اگه برگشتی قدمت روتخم چشمامه دیگه هم ازاین ب بعدنازکترازگل بت نمیگميماران
نوشته شده در چهار شنبه 5 آذر 1393برچسب:,ساعت 18:55 توسط اعتراف| |

مطمین باش میاد تو وبلاگم اون بی معرفت نیست باش تا دوهفته دیگه من بیام بت بخندم میخونه میاد میخونه شک نکن اون دوستم داره  میاد مطمین باش

نوشته شده در چهار شنبه 5 آذر 1393برچسب:,ساعت 13:58 توسط اعتراف| |

خیلییییییییییییییییییییییییییی هم دوستش دارم خیلیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی از خودم بیتربش شک هم ندارم اگه داشتم وقتی معلممون گفت باش دوست شده باورمیکردم ومیرفتم ب  تو چه ؟ اشغال دختره ی جنده التماسش میکنم ب تو ربطی نداره دلم نمیخواد بره ب توچه جنده اصن دوستدارم التماسش کنم

نوشته شده در چهار شنبه 5 آذر 1393برچسب:,ساعت 13:49 توسط اعتراف| |

خدایاکمک کن نمیخوام بدونه دارم جون میکنم اینجا

نوشته شده در چهار شنبه 5 آذر 1393برچسب:,ساعت 13:45 توسط اعتراف| |

فهمیدم ایناروتو ننوشتی تو گفتی شنبه میای  این ک شنبه نیست دارم میمیرم

 

نوشته شده در چهار شنبه 5 آذر 1393برچسب:,ساعت 13:41 توسط اعتراف| |

نظراتشوبخونین بخندین بم بخندین ب غصه هام

نوشته شده در چهار شنبه 5 آذر 1393برچسب:,ساعت 13:33 توسط اعتراف| |

گریه میکنم بذار همه بخندن دیگه مهم نیست واسم هیچ کس بذار بچه های کلاس بم بخندن ونی ک واسم مهم بود رفته

نوشته شده در چهار شنبه 5 آذر 1393برچسب:,ساعت 13:32 توسط اعتراف| |

نازنین میومده تو وبلاگ برو ن

 

ظراشو بخون خدافظ دیگه ازفردا منمیرهم زیر خاک خدافظ

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خیلیییییییییییییییییییییییییییییی دوست دارم بای

نوشته شده در چهار شنبه 5 آذر 1393برچسب:,ساعت 13:26 توسط اعتراف| |

ن من میدونم توخیانت نکردی من بت اعتماددارم اینارومیگی ک من برم دروغ میگی میدونم دروغ میگی اگه الناز قبول کردبش میگم بت بزنگه تا مطمین بشی  رویاهای تورویاهای منم هست  بی معرفت نرو تنهام نذار بدون تو نمیتونم

نوشته شده در چهار شنبه 5 آذر 1393برچسب:,ساعت 13:18 توسط اعتراف| |

 ن  ن ن ن ن ن من فقط رفتم ب الناز بز دادم ک اونقددوستم داری ک واسم اهنگ بیشواز گذاشتی بااینکه شاید مدتها طول میکشیدتابت بزنگم

نوشته شده در چهار شنبه 5 آذر 1393برچسب:,ساعت 13:13 توسط اعتراف| |

ن نیست بخذا نیست ب امام حسین نیست 

 

 

 

 

 

 

 

 

اهنگ بیشوازت بخدا فقط شنیدم ک اولش گفت نمیتونن توروازمن بگیرن فاصله ه وروزای سختتو فراموش کنی دوستش داشتم 

ب ی قسم بخورم تاباورکنی ب امام حسین جنده ام اگه شماره اتوب کسی داده باشم

نوشته شده در چهار شنبه 5 آذر 1393برچسب:,ساعت 13:8 توسط اعتراف| |

سر امام حسین سر جون خودت اگه شماره تو ب کسی داده باشم جنده ام

 

نوشته شده در چهار شنبه 5 آذر 1393برچسب:,ساعت 13:6 توسط اعتراف| |

نگاه کن نوشتم اگه بری خودمو میکشم چرامیخوای همش منو دک کنی چرااااااااااااااااااااااااااا؟ کوری  مگه نگا نوشتم دوستدارم خیلیییییییییییییییییییی بدی اگه دیگه نیای تووبلاگم اگه نیای تاهفته دیگه خودمو میکشم  همه ی امیدمن ب زندگی تویی چرااینجو رمیکنی بی معرفت   نروووووووووووووووووو اگه بری چ جوربیدات کنم برت گردونم                   راستی هفته ی بعدمارونمارن سایت امتحان داریم 2هفته دیکه میام باش ببین واست چی نوشتم بی معرفت کجامیخوای بری نگا من فقط عصبانی شدم ک الکی جونتو اووردی وسط من اونرو ز مامانم کلی کتکم زداما سرجون تو قسم نخوردم اونوقت تو.............. مگه بی کسی  نروووووووووووووووووو باشه هرکاری بگی انجام میدم فقط بیا نروووووووووو بخدا قلبم درد میکنه نرو

نوشته شده در چهار شنبه 5 آذر 1393برچسب:,ساعت 13:1 توسط اعتراف| |

       خیللییییییییی خوشحالم میدونی چرا؟؟؟؟ چون تورودارم چون تو هستی کنارم    این چن روز خیلی بم سخت گذشت 4 شنبه هفته ی قبل .قبل ازاینکه بیام اینجاوحرفای توروبخونم  ی دعوای حسابی کردم  تقصیر خودش بود بخدا   ببخشید  خب .......بعدش بردنمون دفتر    کثافت معاونمون  جلوی  بهاربم گفت عصبی هستی حالا همه دوستاش گزفتنش دستشون وتو کلاس میگن   اولش     ناراخت شدم قبول دارم عصبیم اما اخه خود سگش بااون بهار کثافت منواینجور کردن  ولی بعدش بی خیال شدم تصمیم گرفتم ب حرف تو گوش بدم سنگین باشم خانوم باشم و عوض شم  دیگه هم هرکس چیز بم گفت اصلا ناراحت نمیشم وجواشونمیدم و ی لبخند میزنم اصلا اگه تو بمونی هرجوری ک بگی من همونجورمیشم فقط تنهام نذار                  دیگه قول میدم ک ب همه حرفات بگوشم  فقط دلم میخواد حال  معاونمونو بگیرم اگه بتونی بزنگی ب     اموزش وبرورش شوشتر بگی معاونهای مدرسه ی فرزانگان چن تا دخترو که عقد کردن اخراج نکردن    اون دخترا هم دارن دخترای دیگه رواز راه ب در میگنن  ووووو کلی چیز بشون بگو چ میدونم مثلا بگو بلد نیستین نظارت کنیین ازتون شکایت میکنم   ابروتونو میبرم و................. اینجوری هم بهار میسوزه هم معاونمون    ا چته؟اصلن هم نقشه ی خبیثانه ای نیست اون منو زددزمین ای ن کار دز برابرکارای خودش هیچی نیست  راستی اینقدر خوشحالم ک عصبانی شدی از کار نامزدبهار                   افریییییییییییییین خیلییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی دوشت دارم خیلییییییییی راستی جمعه یکی زنگیده بود خونمون کدش مالا شوشتر نبود ما بیرون بودیم حالا ک اومدیم دیدمش   همش گفتم نکنه توباشی ناراحت شده باشی ک ج ندادیم خودت بودی؟ فعلا بای بای عخشم

 

 

نوشته شده در چهار شنبه 5 آذر 1393برچسب:,ساعت 12:43 توسط اعتراف| |


نوشته شده در دو شنبه 3 آذر 1393برچسب:ولی قبل رفتن اینو بدون: قبل اینکه با تو آشنا بشم آدم ناامیدو بیخیالی بودم،اما تو بهم امید آینده دادی بهم جرئت دادی اونفذی که گیوه هامو ورکشیدم بالا و سفتو سخت افتادم دنبال جور کردن وام و غرضو غوله واسه به ثمر رسوندن خونه،همون که قرار بود بهش بگیم خونمون خونه ی من و تو اما حیف صد حیف, اکثر شبا تا دیر وقت تو رختخوابم چشامو میبستمو بیدار میموندمو پشت پلکام واسه خودم رویاهامو کارگردانی میکردم تو فیلم زندگیمون نقش اول فیلم تو بودی, اوفففف چ رویاهایی!رویاهای تو رو تو لباس عروس دیدن،رویای اینکه شبا وقتی از سر کار میام دراتاقو ک برام باز میکنی با لحن عاشقانه بهم بگی سلام،خسته نباشی،رویای اینکه برام چایی بیاری،رویای اینکه من تو با کمک همدیگه میز یا سفره ناهار یا شامو بچینیم،رویای اینکه شبا موقه خواب بجا بالش سرتو بذاری رو بازومو رو در رو دماغ ب دماغ لاو بترکونیم تاصبح,,,,,!رویای اینکه داداشاتو خواهراتو مامانو بابا رو دعوت کنیم بیان اصفهان ی سفره بندازیم ۱۰مترو خونمون شلوغ پولوغ باشه،رویای اینکه دعوا کنیم سر اختلاف سلیقه سر خرید ی چیز واسه خونه،رویای اینکه موقه بیرون رفتن به پوششم گیر بدیو اونجوری ک دوس داری بهم بگی لباس بپوش،رویای اینکه برعکس همه خواهرشوهرا و عروسا تو با اجیام صمیمیییییو باهم مث دوتا خواهرینو میگینو میخندین،رویای اینکه صبح زودا ک تو خوابی پاشم برم نون تازه وسوروسات صبحونه رو آماده کنم وقتی میام خونه ببینم توئم بیدار شدیو سماور روشنه و چایی حاظر و با عشق بهت بگم سلام صبحت بخیر عزیزم،رویای اینکه بهت پیانو یا گیتار یاد بدمو باهم ی ترانه رو بخونیم,هایده:ای که توئی همه کسم بی تو میگیره نفسم،ای ک تو رو داشته باشم به هرچی میخوام میرسم,سوغاتی,رویای اینکه, , , رویای اینکه , , , اه ولش کن زیادن انگشتام ورم کرد, اره حالا با خیال راحت برو امتحانم کردی شونصدتا تجدیدی اوردم انقد زیاده ک نمیشه بخشید و تک ماده کرد,برو منم رویاهای مسخره و پوچو به گور میبرم,ولی یادت باشه اینا رویا بود افسانه نبود,افسانه خیال بافی اتفاقات گذشتس رویا کارگردانیه آیندس,برو ب زندگیت برس,انشالا هرکی میاد تو زندگیت خوشبختت کنه,خداحافظت یک عدد پسر کم بینا,ساعت 8:49 توسط اعتراف| |

نوشته شده در دو شنبه 3 آذر 1393برچسب:چرا شماره منو دادی به دوستت که منو امتحان کنه؟با این کارت میخواستی چیو ثابت کنی؟هان؟ میخواستی کات بدی اما میخواستی ی آتو ی بهونه دستت باشه ک اگه رفتی مث سپیده پشتت حرفو نفرین نباشه و عذاب وجدان نداشته باشی؟میخواستی توپو بندازی تو زمین من؟بابا چرا خودتو اذیت میکنی؟چرا خودتو به چالش میکشی؟من که از همون اول بهت گفتم من به دردت نمیخورم من لایق تو نیستم و برو به زندگیت برس،خودت اصرار کردی بمون و موندم,دیگه امتحان کردنت واسه چی بود؟دفه اخری ک زنگیدی قبل دو تماس اخر ک جواب ندادم حموم بودم اس داده بودی خیلی سر آینه رفتم با خودم حرف زدمو ,,, من اهنگ پیشواز ک الان هستو نداشتم,۱ماه نیم پیش بود ن دا شتمم,پریشب ک زنگیدی ک گفتی بحرف ک شارژم تموم بشه،وقتی زنگ زدی من زود زود جواب دادم اصلا فرصت کپی کردن یا گوش کردن نداشتی,تو مطلب قبلی گفته بودی با الناز درمورد اهنگ پیشوازت بحثو تبادل نظر کردین,۵ شنبه دو هفته پیش همون شماره ک تو ماه رمضون ک داداشت اینا بیمارستان بودن واسه زایمان زن داداشت بهت گفتم این شماررو میشناسی ب اسم نگین,زنگ زد رد تماس دادم,اس داد گفت قط نکن میخوام اهنگ پیشوازتو گوش کنم,نگین همون النازه و وقتی زنگ میزده تو پیشش بودی,چرا وقتی ازت پرسیدم اون شماره رو میشناسی گفتی ن؟چرا منو امتحان کردی؟چرا چرا چرا؟ الناز یا همون نگین ی شماره داده بود ب عنوان پسر عمش علی, زنگیدم ی دختر بود, باش صحبت کردم ی سری حرفای زد ک دیگه مطمئن مطمئن شدم نگین یا الناز کار تو بوده،حالا ک اینطوری شد بذا در بسته ب عرضت برسونم,به مراد دلت رسیدی شاید الناز یا نگین روش نشده بهت بگه و ازت پنهون کرده,ولی مردود شدم,برو ب زندگیت برس راحتو اسوده و بدون عذاب وجدان برو ن نفرین پشت سرته و حرفو حدیثی,تنها دلیلت برا امتحان کردن همینه,مننن بههه درررردت ن می 6ورررم, من بدبختمممم,ساعت 7:53 توسط اعتراف| |


Power By: LoxBlog.Com