بهانه

شقایق های سهراب هم روزی خواهند سوخت اما تا چمدانی براز هیچ هست باز هم زندگی باید کرد


سلام خوبی؟دلم واس صدات ی ذره شده بود دیدی چ قد حرف زدم مثل این معتادا که میزنن همینجور حرف میزنن منم نعشه شده بودم  ............راستی تایادم نرفته ی چیزی بگم ببین من سیگار دوستدارم میترسم اگه تو بکشی منم بکشم ........من بی جنبه ام سعی کن کمش کنی چون شایدالان مشکلی نباشه ولی مطمین باش بعدها اگه بیش من کشیدی منم میکشم اینم راست میگم  چون نمیتونم خودمو کنترل کنم راستی دیگه ب حرفام نخند نازاحت میشم خیلییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی هم ناراحت میشم  اون دفعه هم خندیدی ناراحت شدم اماچیزی نگفتم  ک ناراحت نشی اما خب منم دل دارم دیگه..........من خیلی تنهام  بخداخسته ام تو چ  میدونی گوشی ک میبینم دست کسی چ عذابی میکشم  یا وقتی دوستام از واتساب و وایبر و........... حرف میزنن من عین اسکلا میمونم نگاشون میکنم  ی جاهایی بچه ها میرن ک من حتی بلد نیستم تلفظ کنمشون دل خوشیم اینه که واسه تو مطلب بذارم بات دردودل کنم  اونوقت تو ب من میخندی  راستی چرا قسمم دادی ک بابهار دعوا نکنم ؟چرا ؟کثافت ب همه گفته یکی منو میخواسته  این .یعنی من. خودشو بش چسبونده  الکی میگه نامزدشه مامان باباش فهمیدن بسره هم رفته اینا رو الناز بم گفت اونروز هم ب شوخی  ادای یکیودر اووردم اونم جلوی همه  بم گفت راستی نامزدت کجاست بارسال نامزدداشتی همه زل زدن بم تو وبابامو داداشم ک عین خیالتون نیست داره نابودم میکنه حالام ک خودم میخوام حقمو بگیرم نمیذارید دفعه ی اخرتم باش سر این دختره از جونت مایه بذاری فهمیدی بم بر میخوره مگه من شیبورم ؟

   اخ حالا دارم قیافه نامزد بهارو تجسم میکنم وقتی بش فش میدی  اخ دوتاشون دو تاموجود  لامپی هستن اما فکر میکردم وقتی این ماجرارو بت بگم عصبانی شی اما نشدی ..........

راستی اهنگ بیشوازتو خیلییییییییییییییییییییییییی  دوست داشتم  ادم میفهمه منتظر زنگیدنم بودی  ب الناز بی ذوق ک گفتم میگه اره منم هر وقت با دانیال قهر میکنم اهنگ بیشواز میذاره اس میده بش میزنگم  گوش میدم بعدشم منتمو میکشه هییییییییییش اصلاباکلی ذوق رفتم ماجرای اهنگ بیشوازتو براش گفتم زد تو ذوقم   

ولشون کن اصلا مهم اینه که اهنگ بیشوازت خییییییییییییییییییییییییییلی ناز بود بعدشم مگه من بی صاحبم ک بخوابم اون کثافتو دوست داشته باشم  من نامزددارم مگه نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟اینم مطمین باش هیچکس تودلم جاتو نمیگیره هیچکس نمیدونم این چ مهره ی ماریه که توداری اینجور عجیب دوست دارم باور کن من اونو اصلا اصلا بش نمیفکرم اما بعضی اوقات اونقد ک ب تو میفکرم از دستت عصبانی میشم  خلاصه اینکه خیییییییییییییییییییییییلی دوستدارم بووووووووووووووووووووووووووش و یچیز دیگه     ببخشید ک گوشی ندارم    راستی واس اجیت ببین مامانم اینا بامن ک دخترشونم اینکارو کردن چ انتظاری داری ک با اجیت .............اون روز مامانم زد تودهنم اونقد محکم زد ک دندون جلوم یکی از بایه هاش شکست چیز ی بیدا نیست   ولی تکون میخوره تودهنم  انگار لق باشه در ضمن اجیت بزنگه وتو بری خود کشی میکنم فهمیدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ من برم دیگه خیلییییییییییییییییییییییییی ور زدم

نوشته شده در چهار شنبه 28 آبان 1393برچسب:,ساعت 13:42 توسط اعتراف| |

نوشته شده در سه شنبه 27 آبان 1393برچسب:سلام،پریشب تاحالا که گفتی اون کثافت بهت تنه زده،اعصابم خورده داغم انگار یک میلیارد مورچه ریختن به جونم,چرا شمارشو گرفتی؟چرا اصلا قبول کردی که بگیری؟چرا حفظ کردی؟گفتی اسممو نبر ولی خانومی باتمام وجود ازت خواهش میکنم این درگیریا و پوز زنیا و کلکلا و دعوا و , , , بنداز دور,سرت تولاک خودت باشه, به تو چه که با پسر خالش ,,,کس میکنن،به تو چه که لب میدن یا میگیرن,من مث مرده که میگن دستش از دنیا کوتاس دستم ازت کوتاس,با این کارا حرصم نده,باورت کردم توروخدا باورمو خوردو خراب نکن باورت کردم ۱۶ سالپ نیست و برام درکو فهمت یه دختر ۲۵ سالس,نذا فک کنم بچه ای و عشقت یه بازیه دوبارسو منو نسبت بخودت سرد نکن,عاجزانه ازت خواهش میکنم آروم باش سرت تو لاک خودت باشه,اگه اون کثافت کار خواصی کرد برو ب مدیر بگو,با هیچ کس زیاد قاطی نشو و برا کسی دردودل نکن,سروسنگین باش,اون خانومی باش که تو رویاهامی,خانوم آروم خونسرد مهربون و , , , نه خانوم جنگ طلب تخس دعوا بپا کن و,,,,!اول آشنایمون گفتم بیای خونمون برام خانومی کنی نه دعوا و,,,!توروخدا به حرفام گوش کن,,ساعت 15:16 توسط اعتراف| |

متاسفم واقعا زیادخودتواذیت نکن  اگرم چشمات اذیت میشن  وبلاگو ب روز نکن کلی حرف داشتم بات اینقدر ناراحتئ  که روم نمیشه از مشکلات خودم بگم  ی چیزایی خواستم

 ببگم  نشدچون ناراحتی نگفتم  مواظب خودت باش روی منم حساب کن منم توغمت شریک بدون تسلیت میگم راستی من میدونم ک توازاینکه گوشی ندارم دلت خونه والکی اینجورمیگی دوستداَری مثل قدیمیا باشی ک من ناراحت نشم من خودم میدونم خنگ ک نیستم دوستتتتتتتتتتتتتتتت دارم

بووووووووووووووووووس

نوشته شده در چهار شنبه 21 آبان 1393برچسب:,ساعت 13:54 توسط اعتراف| |


نوشته شده در جمعه 9 آبان 1393برچسب:۱۸ مهر مشهد بودیم عید غدیر اونجا بودیم,وسط اون همه جمعیتو نورو چراغونی فقط جاتو خالی بود فقطو فقط,روز خود عید زنگ زدم خونتون اجیت گوشیو برداشت,خونتونم پر بچه کوچیک بودو شلوغ بود,حرف نزدما قط کردم,اندازه ی کتاب حرف نگفته دارم,همون موقعی ک داشتی برام مطلب میذاشتی من تو قطار بودم داشتیم برمیگشتیم,راستی تولد تولد تولدم مبارک مبارک مبارک تولدم مبارک,۱ آبان هر اس تبلیغاتی ک از ایرانسل میومد ذوق میکردم میگفتم الان ۱۰۰% خود عشقمه و اس داد تولدما تبریک بگه,اما نبود,این چن روز ک محرمه ولی بعد دهه یا ماه محرم قراره اجیم بزنگه خونتون واسه اشنانی بیشتر,عزیزم من خعیلی با اجیم کلنجار رفتم ک بزنگه خونتونا ب مامانت بگو نرینه به هیکل اجیما,اگه دری وری جوابشو بده دیگه واقعا واقعا نمیشه بهم برسیما,اجیم ب خانوادم میگه و,,, پس دیگه سفارش نکنم خودت زمینشو فراهم کن,خیلی دوست دارم,فکرو ذکرم شدی تو,ساعت 1:6 توسط اعتراف| |



Power By: LoxBlog.Com