بهانه

شقایق های سهراب هم روزی خواهند سوخت اما تا چمدانی براز هیچ هست باز هم زندگی باید کرد

دخترک روزها وشبهارا تنها بود کسی رانداشت گاهی دلش هوس میکرد توی خیابونها بره ودادبزنه کمککککککککککککککککک واونقدر خودشو بزنه که غصه ی این ماجرا ازدلش بره ویااینکه مرگ سراغش رابگیرد اگر خودش ب سراغ مرگ نمیرفت وخودکشی نمیکرد بخاطر شخصی بودکه دوستش داشت نگرانش بود که بعداز او چه کار خواهدکرد حامدبرادرش دفترخاطراتش راخوانده بود دردفترخاطراتش اینگونه نوشته بود:

سلام عزیزم زیارتت قبول نمیدونی توی این مدت ک نبودی چ قدر سخت گذشته ونمیدونی ک چقدررررررررررررررررررررررررررر دلم واست تنگ شده درسته که حالام ازت دورم ولی حالا انگارنزدیکی انگارهستی حداقلش باخودم میگم : همین ازتموم جهان کافیه همین ک کنارت نفس میکشم............حالاک هستی صبح ک بیدارمیشم باخودم میگم ک حالا ....... داره ی جایی دورترازمن نفس میکشه واسه ی همین دلتنگیم کمتره بخدادروغ نمیگم  نمیدونی  چ قدرررررررررررررررررررررررررر روزگارم سخت میگذره دلتنگی واسه ی تو تلاش برای ایجادکوچکترین رابطه باتو وبسته بودن راه های ارتباطی حرفها وتحقیرهای باباومامانو..... داغونم کرده داغووووووووووون اونقد روزگارم سخته ک ایناروباهزار بدبختی نوشتم  باهزار سختی  توی وبلاگ گذاشتم وشایدیگه نتونم بیام وواست مطلب بذارم  دلم واست خیلی تنگ شده خیلیییییییییییییییی اونقد ک باورش واست سخته راستی این1 .2.3 بخش خیلیییییییییییییییی کوچیکی از نامه هامه ب روحت .  باهزار سختی تونستم از روی کاغذ بذارم روی کامپیوتر وبعد توی وبلاگ بذارم توی تنهاییم همش اسمتو صدا میکنم شاید جواب بدی وبفهمم کنارمی اماتونیستی ک جواب بدی اونوقته  ک بغض خفه ام میکنه کاش میشد این نامه هارو کاغذیشو میخوندی همشون خیسن از اشک  راستش میخواستم قبل ازرفتنت بخونی اما بعداز2هفته جون کندن تونستم این بخش کوچیکو واست بذارم شرمنده خیلی از این نامه هارو مامان خونده وفهمیده ک دوستتدارم  وفکرمیکنه تودوستم نداری  مامان همش میگه این پسره نمیذاره تودرستو بخونی  مامان وبابا بزرگترین آرزوشون درس خوندنمه هی میگفتن منم عصبانی شدم  وگفتم تو گفتی  میذاری حرف زدی حرفتم حرفه منم اونقد ب حرفش مطمینم ک حاضرم سر جونم شرط ببندم ک ب حرفش عمل میکنه از ته ته دلم گفتم ولی حالا میترسم ک پول نباشه ک برم اونوقت حرفت بی اعتبار میشه  قسم ب امام حسین ک خودت میدونی چ قد دوستش دارم حرفای این نامه دروغ نیست  بابام منو میفرسته دانشگاه چون بزرگترین آرزوشه اما من دوست دارم کنار توباشم وبرم توپشتم باشی وبرم صبح تو ازخواب بیدارم کنی وخودت منو ببری دانشگاه میدونم مشکل پول هست ولی بخدا من هیچیییییییییییییییییییییی نمیخوام هیچی فقط بذار برم دانشگاه

بعدشم میخوام برم ک روی بهار خرو سیاه کنیم ک همش میگفت ...... عمرابذاره تودرس بخونی بعدشم همه بگن زن تو مثلا دکتره یا مهندسه

 پیش مشاورم ک رفتم گفت الان سنت خیلی کمه خانوادت بمیرن هم تن ب این ازدواج زود هنگام نمیدن اگه این آقا2سال صبر کنه من خودم راضیشون میکنم واز اونجایی ک من وسیله ی ارتباطی ندارم بابام حتی از تلفن خونه یه خط کشیده پیش خودش  نمیشه بزنگم بت . راه ارتباطی نداریم توی این 2سال . خانوادم فکر میکنن تو منو دوست نداری توبایدبشون ثابت کنی ک دوستم داری اگه 2سال بی رابطه باز ب فکرمن باشی ودوباره بیای میفهمن من سرگرمی تونبودم ودوستم داشتی بعداز2سال میای میگی ک اونقد دوستش داشتم ک بخاطرش پامو عمل کردم وسیگارمو هم ترک کردم عصبانی نشو الان دلیلشومیگم واست .اولا واسه ی سیگار دوست ندارم ریه های عشقم سیاه وزشت بشه پس بایدترک کنی بعدشم من الان دارم کلی سختی میکشم دوست ندارم اگه روزی روزگاری ب هم رسیدیم کسی بهت حرف درشتی در مورد پات بزنه میدونم ناراحت میشی واگه تو ناراحت بشی من دق میکنم وای  اونوقت 2سال دیگه بعدازکنکور وقبل از دانشگاه ی عقد محضری میگیریم وبعد ی مراسم عقداینجا توی تالار .... ک خیلییییییییییی خوشکله هر چند گرونه خب اگه پول باشه میریم نباشه میریم ی تالار دیگه  بعد بعداز10ماه یا 1 سال یا 2 سال هروقت پول دستت بود اونجا هرجور ک تو بخوای عروسی

میگیریم منم مثل خیلیا دوستدارم عروسیم مجلل باشه ولی خب اگه دستت خالی بود اشکال نداره  بالاخره میاد یه روز ک با هم بدون ترس وواهمه توی بازار قدم بزنیم وتو دستای من محکم بگیری وازترس اینکه مبادا ب کسی نخورم ب خودت بچسبونیم میدونم سخته میدونم واسه ی من سختتره من توی زندونم  من 13روزازت دوربودم کارم ب قرص خوردن کشید وای ب حال 2سال ولی این تنهاراه چاره امونه پس تحمل کن حالا اگه پاب پام میای تا ب هم برسیم ی اس اماس بده ب فاطمه دختر خالم ک 2سال دیگه دانشگاهت تموم میشه .تا ابد منتظر اس ام است ویابسته ات هستم راستی اگه بسته کوچیک وضروری بفرست چون ممکنه واسم دردسر بشه اگه ضروریه بفرست فدای یه تارموت اندازه تنهاییم دوستتدارم

خیلیییییییییییییییییییییییییییییی دوستت دارم ومنتظر اس ام استم

راستی بابام هردوشماره اتو پیداکرده هیچگونه اس ام اسیرو به امید اینکه من باشم جواب نده اگه خودم باشم توی اس ام اس مینویسم سایرون ب معنی عاشق راستی میخوام ازت تشکرکنم واسه ی اون چیزایی که میتونستی دروغ بگی ولی راستشو گفتی امیدوارم بتونم جبران کنم واینم بدون هرتصمیمی که بگیری من عاششششششششششششششششششششششقتم وامکان نداره فراموشت کنم تو عامل پاکیم هستی ومن تموم زندگیمو ب پات دادم

 

نوشته شده در شنبه 30 فروردين 1393برچسب:,ساعت 11:22 توسط اعتراف| |

4 دوشنبه ساعت 13.5 ظهر

امروز دوبار بت زنگ زدم اماجواب نداد دوباره شماره اشو گرفتم 4بار بهش زنگ زدم 2بار جواب نداد دوبارهم که گفت در دسترس نیست دل نگرانم آخه..........؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ معلوم نیست کجاست  اه لعنت ب من همش تقصیرمن دست وپاچلفتی بی عرضه حقمه یکی نیست بگه آخه احمق بی شعور دوستات هرکدوم باسه تا پسر می لاسن هرروز زنگ میزنن بهشون اونوقت توعرضه نداشتیحجت و مخفی کنی  همین که  اومد توی دلت وعاشق شدی بندو آب دادی ومامانت اینا فهمیدن وتو بی گوشی شدی آخه الاغ اگه الان گوشی داشتی ولونرفته بودی اینقدر دلت شورنمیرفت بی عرضه ی خاک برسر اه اه اه

عزیزم دلم  واسه ی صدات تنگ شده دیگه نمیتونمخ بنویسم راستی دارم تلاش میکنم که پاک بشم واسم دعاکن 

                               دلم واست تنگ شده !!!!!!!!!!!! خیلیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی هم تنگ شده

                                                                    دوستت دارم

                                                              کاش بودی اینجا من عاشق این ترانه ام کاش بودی واسم میزدیش

باورم کن خیلی تنهام باورم کن ای عزیزم تاتموم زندگیمو من ب پای توبریزم باورم کن خیلی خسته ام باورم کن دلشکسته ام کاشکی تونگام میخوندی ک فقط دل ب توبسته ام میمیرم اگه یه روزی غم ببینم توی چشمات کاشکی لحظه های تلخم پرشه ازعطر نفسهات طفلکی دلم بجزتوهیچی ازخدانمیخواد نذارغصه های این دل بشه هم صدای فریاد منتظربودم وهستم نگوچش ب راهت نباشم این تموم دلخوشیمه بذار از غصه رهاشم اگه میشنوی صدامو بیا هم خونه ی من شو خونمون خیلی کوچیکه قد آغوش من وتو

نوشته شده در شنبه 30 فروردين 1393برچسب:,ساعت 11:21 توسط اعتراف| |

سلام عزیزم سلام خوبی؟ دلم واست یه ذره شده کاش بودی کاش مجبور نبودم هرروز پیش خودم خیالت کنم خیااااااااال کنم کنارمی کاش واقعیت داشت که من بات حرف بزنم بات بخندم یعنی توبخندی ومن نگاهت کنم وتو اونقد غرق خنده وقهقهه باشی که متوجه نشی باچه عشقی دارم نگاهت میکنم

ووقتی متوجه من بشی وباتعجب نگاهم کنی بهت بگم خیلیییییییی دوستدارم وبوست کنم بعد توهمون جمله ی مضخرفوبگی .بعد من عصبانی بشم قهر کنم وپشتمو بهت کنم وتوهم ازپشت بغلم کنی ونازمو بکشی بگی منم دوستدارم عزیزم ناراحت شدی؟ منم جوابتو ندم وتوبگی ببخشید اونوقت منم بااولین ببخشید برگردم و محکم بغلت کنم . محکم بغلت کنم مثل ی جسم باارزش توبغلم بگیرمت اونقدمحکم بغلت کنم که دردت بیادواذیت بشی

کاش کنارم بودی ومن مجبورنبودم اینارو تصورکنم چون اگه بودی اینا حقیقت میشد اصلا وایساببینم چراتولدمو تبریک نگفتی؟  عزیزم روزگارم داره سخت میگذره زیرنگاه های سنگین وخشمگین وناراحت بابا ومامانم هیچکسوندارم که بغلم کنه و پناهم بده امروز روز تولدمه اما..........بخدا اگه زنده امو آرزوی مرگ نمیکنم فقط بخاطرتوه وبخاطر اینکه میدونم هرجوربتونی یه روز میای وپناهم میدی دوستتدارم

نوشته شده در شنبه 30 فروردين 1393برچسب:,ساعت 11:20 توسط اعتراف| |

5شنبه 92.12.29 ساعت 1:50 دقیقه ی ظهر

تازه باتلفن خونه بت  زنگ زدم وقتی صداشو شنیدم انگارغصه ی دنیایادم رفت همه ی غصه هام ازیادم رفت انگاردنیاروبهم داده بودن دوست داشتم وقتیکه گفت الو بهش بگم سلام عزیزم سلام عزیزترینم سلام عشقم بهش بگم که چه قدرررررررر دلم واسش تنگ شده ازدیشب تاحالا بهش بگم که قد ستاره ها دوستش دارم قد آسمون اندازه ی بزرگی خدا دوستش دارم اونم بگه من بیشتردوستدارم اما چون روم نشدووقت نبود بهش گفتم دوستدارم ودو سال دیگه میام دوستداشتم برای آخرین باربهم بگه که دوستم داره ومنتظرم میمونه اما گفت .... همه چیز تموم شددیگه نیا

وایییییییییی خدا انگاردنیاروی سرم خراب شدخدایا روز عیدی قد یه دنیا غصه دارم خدایا ب خودت قسم اگه خودکشی نمیکنم چون هنوز به رحمتت اعتقاددارم خدایاتو وامام حسینت روشاهدگرفتم به گریه هام قسمت میدم درسته ازعشقم دورم اماخودت بهش بگوکه دوستش دارم خودت وامام حسینت شاهدین دیشب داشتم ب نازنین اس میدادم داشتیم دعوامیکردیم حالا حجت فکرمیکنه من داشتم به یه پسردیگه اس میدادم خداجونم خودت که شاهدی جزاون ب کس دیگه ای فکرنمیکنم مگه میشه عشقم باشه کسی که منو پاک دوستم داره اونوقت من برم باکس دیگه؟خدایا الان که دوره اما توبهش بگو من کجا برم ؟پیش کی بره که واسش مثل تو باشه کسی که اونقدر منو پاک دوست داشت که هروقت  به خودش میگفت هرزه باش دعوا میکردخدایا اگه  بره ...........دیگه چشمام ازگریه نمی بینه خدایا میدونی عاشق خنده هاشم یه کاری کن صبح تاشب شب تاصبح بخنده

                               من مانده ام مهجورازاو

                                                  درمانده ورنجورازاو

                                                          گویی که نیشی دور ازاوبراستخوانم میرود

                                                                 گفتم به نیرنگ وفسون پنهان کنم ریش درون

                                                                       پنهان نمیماندکه خون برآستانم میرود

                              دوستت دارم تنها عشق من

نوشته شده در شنبه 30 فروردين 1393برچسب:,ساعت 11:18 توسط اعتراف| |

دلم گرفته دلم خیلیییییییی گرفته  روز29 فروردین بابام بهم گفت ازت راضی نیستم چرا ازهمون اول به مادرت نگفتی؟

من گفتم:بهش میگفتم که مثل الان بام حرف نزنه؟ بم گفت :هربلایی سرت بیاد حقته

           به نظر توحقمه ؟ مگه ماچیکارکردیم؟ مگه عشق جرمه؟ مگه خودشون عاشق نشدن؟الان تنهاچیزی که خوشحالم میکنه اینه که میدونم تودوستم داری واینکه توالان خوشحالی اینارومینویسم شاید یه روز بخونی که بفهمی واست چیکارکردم وچه قدر دوستت داشتم اگه خوندی نمیخوام واسه غصه هایی که خوردم افسوس بخوری وبگی ببخشید میخوام که باورم کنی باورکنی که دوستتدارم که اگه به هم رسیدیم از غصه هام کم کنی هرچند همین که باشی دیگه غصه ای نمیمونه واسم .

شاید هم واسه ی این مینویسم که سبکتربشم آخه این نامه ها همه خطاب به توه اینجوری حس میکنم یکی کنارمه واسه همین دلم گرم میشه که هستی و منم یکیودارم که دوستم داشته باشه وبه حرفام گوش میده

                                                          بازگریه نمیذاره ادامه بدم دوستتدارم

                                                               93.1.2 شب

نوشته شده در شنبه 30 فروردين 1393برچسب:,ساعت 11:15 توسط اعتراف| |

سلام عزیزم این چندروز هرکاری کردم نتونستم بات تماس بگیرم ببخشید دیروز صبح بیدارکه شدم دیدم مامان اخماش توهمه تلفن هم نیست فهمیدم توزنگ زدی فدای دلت بشم چه قدکوچیک وکم حوصله است اون موقع که فهمیدم زنگ زدی باخودم گفتم بازدلش تنگ شده طاقت نیوورده دلم میخواست تمام وجودتو ببوسم میدونم دل نگرانمی نگرانم نباش منم دلم واست تنگ شده خیلیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی هم تنگ شده دلم واسه شنیدن صدای خنده هات پرمیکشه ولی ...............چاره چیه بایدصبورباشیم توهم صبوری کن راستی واسه ی نامه چون خودم تنها بیرون نمیرم طول میکشه تاواست بفرستم مرسی که باعث شدی پاک بشم دوست دارم کاری که بام داریو تونظرات بذار بعدا ب عنوان یه پست جوابشو میدم دوستدارم

نوشته شده در سه شنبه 19 فروردين 1393برچسب:,ساعت 10:38 توسط اعتراف| |


Power By: LoxBlog.Com